بنياد مسيحي ايرانيان
new

نان روزانه ۵ فروردین ۲۵ مارچ

تفسیر خروج فصل ۳۳

۳ – توبه قوم (۳۳: ۱-۶)

خداوند نخواست که قوم گناهکار اسرائیل را در سفر به کنعان همراهی کند، تا مبادا مجبور شود در راه همه را بکشد. در مقابل او فرشته‌ای به عنوان نماینده خود فرستاد. و چون قوم این سخنان بد را شنیدند، ماتم گرفتند، و هیچکس زیور خود را برخود ننهاد، مانند همان زیور آلاتی که برای ساختن گوساله طلایی هدیه داده بودند، و پس از کوه حوریب دیگر از آنها استفاده نکردند.

۴ – خیمه اجتماع موسی (۳۳: ۷-۱۱)

خیمه‌ای که در آیه ۷ بدان اشاره شده است خیمه خداوند نیست، چرا که هنوز برپا نشده بود، اما این خیمه درواقع تدبیری بود که موسی اندیشیده بود و در اینجا «خیمه اجتماع موسی» نامیده شده است. گناه قوم اردوگاه را ناپاک ساخته بود، از این رو موسی خیمه را بیرون از اردوگاه برپا کرد. هنگامی که موسی وارد خیمه شد، ستون ابر بر خیمه نازل شد، که نشانی بود از حضور خدا. آیه ۱۱ بدان معنا نیست که موسی ذات خدا را مشاهده نمود. او مشارکتی مستقیم و رو در رو با خدا داشت. شایان توجه است که یوشع، که مرد جوانی بود، از خیمه بیرون نیامد. شاید این راز موفقیتهای روحانی بعدی او باشد.

۵ – دعای موسی (۳۳: ۱۲-۲۳)

۳۲: ۱۲-۱۷ موسی از حضور خدا خواست که قوم خود را تا کنعان هدایت کند. سپس خداوند به او وعده داد که حضور او همراه آنها خواهد بود. موسی اصرار نمود که در این امر همه چیز به طور کامل انجام شود. موسی نیز مانند نوح در نظر خداوند فیض یافت و جواب درخواست خود را گرفت. «سلامتی با نبودن خطر حاصل نمی‌شود بلکه با حضور خدا.»

۳۳: ۱۸-۲۳ سپس موسی خواست که جلال خدا را مشاهده کند. در پاسخ به این خواسته موسی، خدا وعده داد که خود را در مقام خدای فیض و رحمت به او بنمایاند (نگاه کنید به خروج ۳۴: ۶، ۷). موسی نمی‌توانست صورت خدا را ببیند و زنده بماند، اما خدا به او اجازه داد که بر صخره‌ای بایستد و در حالیکه جلال خدا از آنجا عبور می‌کند او را مشاهده کند، چرا که خدا جسم ندارد (یوحنا ۲: ۲۴). همانگونه که هایول جونز (Hywel Jones) گفته است، «موسی باید نورها و تابش‌ها را ببیند که در واقع نشانی قطعی از شکوه و جلال کامل اوست.»

هیچکس نمی‌تواند صورت خدا را ببیند و زنده بماند (آیه ۲۰). این بدان معنا است که هیچکس نمی‌تواند جلال عیان خدا را ببیند، او «ساکن در نوری است که نزدیک آن نتوان شد و احدی از انسان او را ندیده و نمی‌تواند دید»(اول تیموتائوس ۶: ۱۶). با این اوصاف هیچکس در هیچگاه خدا را ندیده است (اول یوحنا ۴: ۱۲). پس چگونه است که در کتاب مقدس عباراتی را می‌خوانیم که افراد خدا را می‌بینند اما نمی‌میرند؟ به عنوان مثال، هاجر (پیدایش ۱۶: ۱۳)؛ یعقوب (پیدایش ۳۲: ۳۰)؛ موسی، هارون، ناداب، ابیهو، و هفتاد تن از مشایخ اسرائیل (خروج ۲۴: ۹-۱۱-۱۱)؛ جدعون (داوران ۶: ۲۲، ۲۳)؛ مانوح و همسرش (داوران ۱۳: ۲۲)؛ اشعیا (اشعیا ۶: ۱)؛ حزقیال (حزقیال ۱: ۲۶، ۱۰: ۲۰)، یوحنا (مکاشفه ۱: ۱۷).

پاسخ این است که این افراد خدا را در خداوند عیسی مسیح دیدند. گاهی اوقات او در قالب فرشته خداوند ظاهر شد (نگاه کنید به داوران ۶ و بحثی که درباره این آموزه به عمل آمده است)، گاهی اوقات در قالب انسان، و گاهی هم در قالب یک صدا (خروج ۲۴: ۹-۱۱؛ تثنیه ۴: ۱۲). پسر یگانه، که در آغوش پدر است، به طور کامل خدا را ظاهر کرده است (یوحنا ۱: ۱۸). مسیح روشنایی جلال خدا است و تصویر واضح از شخصیت او (عبرانیان ۱: ۳). به همین دلیل است که می‌توانست بگوید، «آنکه مرا دیده است پدر مرا دیده است» (یوحنا ۱۴: ۹)

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish. پذیرفتن ادامه

Translate »