تفسیر اعداد فصل ۲۲
۲۱: ۳۱ – ۲۲: ۱ تعیین مسیر دقیق اسرائیلیان کار مشکلی است. گفته میشود که آنها ابتدا از کوه هور به طرف شرق سپس به سمت شمال، خارج از مرزهای غربی ادوم، به رودخانه زارّد رسیدند. رودخانه را به سمت شرق بین ادوم و موآب دنبال کرده سپس به سمت شمال در امتداد مرزهای شرقی به اَرْنون رسیدند. بعد از آن به سمت غرب به شاهراه پادشاه رسیدند. سیحون پادشاه اموریان را شکست دادند سپس به شمال یورش برده عوج پادشاه باشان را شکست دادند. باشان مرتع غنیای بود در شرق اردن و شمال منطقهای که اسرائیل از اردن عبور میکرد تا وارد سرزمین شود. بعد از فتح باشان به دشتهای موآب برگشته و در مقابل اریحا اردو میزند (آیه ۱). این دشتها توسط اموریها از موآب گرفته شده بود (اعداد ۲۱: ۲۶) اما هنوز موآب خوانده میشد.
ج – وقایع دشتهای موآب (۲۲: ۲ – ۲۶: ۱۳)
ج – ۱. بلعام نبی (۲۲: ۲ – ۲۵: ۱۸)
ج – ۱ – ۱. بالاق بلعام را فرا میخواند (۲۲: ۲-۴۰)
۲۲: ۲-۱۴ وقتی موآبیان در جنوب خبر شکست اموریان را شنیدند بسیار ترسیدند (ترس آنها دلیلی نداشت، تثنیه ۲: ۹ را ملاحظه کنید). پس بالاق پادشاه در جستجوی اجیر کردن بلعام بود تا اسرائیل را لعنت کند. گرچه بلعام نبیای خداپرست نبود اما به نظر میرسد قدری نسبت به خدای حقیقی شناخت داشته است. خداوند از او استفاده کرد تا افکار خود را در ارتباط با تقدس، عدالت، زیبایی و جلال اسرائیل را آشکار کند. اولین تلاش باراق برای به کارگیری بلعام در آیات ۷-۱۴ ثبت شده است. قاصدان باراق همراه با مزد فالگیری به نزد بلعام آمدند یعنی پاداشی برای او در صورتیکه موفق شود اسرائیل را لعنت کند. اما خدا به بلعام گفت که نباید قوم اسرائیل را لعنت کند چون خداوند آنها را برکت داده است. بالاق یعنی «تلف کننده» و بلعام یعنی «بلعنده مردم» یا «گیج کننده مردم».
۲۲: ۱۵-۲۱ دومین تلاش بلعام در این قسمت ثبت شده است. بلعام میدانست اراده خدا چیست اما جرات کرد تا به حضور خداوند برود. شاید امیدوار بود خدا نظرش را عوض کند. خداوند به او گفت که با مردان بالاق برود اما کاری را انجام بدهد که خدا از او خواسته است. دلیل بلعام از رفتن به وضوح در دوم پطرس ۲: ۱۵ ذکر شده است. انگیزه او این بود که او مزد ناراستی را دوست میداشت. او نمونه انبیای مزدوری است که قدرت خدادادی خود را با پول معاوضه میکنند.
۲۲: ۲۲-۲۷ «فرشته خداوند» (آیه ۲۲) مسیح بود به صورت پیش از تجسم. او چون انگیزه بلعام را میدانست سه بار در مقابل او و الاغش ایستاد تا مانع رفتن او شود. بار اول الاغ فرشته را دید و راه خود تغییر داد و به داخل مزرعهای رفت. به خاطر این کار بلعام الاغ بیچاره را زد. دفعه دوم فرشته در مکانی تنگ بین تاکستانها بایستاد. الاغ وحشت زده خود را به دیوار چسبانید، پای بلعام را به دیوار فشرد و دوباره بلعام او را زد. دفعه سوم فرشته خداوند در مکانی تنگ با آنها مقابله کرد. الاغ بیچاره این دفعه روی زمین دراز کشید وبرای بار سوم بلعام او را زد. حتی الاغ که سمبل سرسختی است میداند که چه وقت تسلیم شود اما این نبی سرسخت و خودسر نمیدانست!
۲۲: ۲۸-۴۰ به الاغ قدرت سخن گفتن با بلعام داده شد، و او را به خاطر رفتار غیر انسانیاش توبیخ کرد (آیات ۲۸-۳۰). سپس بلعام فرشته خداوند را دید که با شمشیر برهنه در دستش ایستاده است و شنید که او ماموریتش ممانعت از نااطاعتی بلعام است (آیات ۳۱-۳۵). سپس فرشته به بلعام اجازه داد تا با بالاق برود اما لیکن سخنی را بگوید که خدا به او گفته است (آیه ۳۵). بعد از ملاقات با بلعام بالاق برای بت خود قربانی گذراند.
۲۲: ۴۱ – ۲۳: ۱۲ روز بعد بالاق بلعام را به کوهستان بلندی برد (بعل) تا از آنجا چادرهای اسرائیل را ببیند. بعدها از همین کوهستان موسی فقط یک نگاه به سرزمین موعود میاندازد و میمیرد (تثنیه ۳۴: ۱، ۵). این باب و باب بعدی حاوی چهار نطق بلعام در ارتباط با اسرائیل است. سه نطق اول پیش از قربانی کردن هفت گاو و هفت قوچ به عنوان قربانی سوختنی است. اولین نبوت بلعام در مورد ناتوانی او در لعنت کردن قومی بود که خدا لعنت نکرده بود. این نبوت برای اسرائیل زندگی جدا از امتها و نسلی بی شمار را پیش بینی میکند. اعتراض بالاق علیه این برکت سودی نداشت. نبی میبایست کلام خدا را بیان کند.